بسمه تعالی

صیانت به معنای نگاه داشتن و حفظ کردن می باشد وپیشگیری به معنای جلوگیری کردن استکه دارای مصادیق فراوانی در قرآن کریم می باشد که به مختصری اشاره می گردد.
1. صیانت

الف : محافظت از جان پیغمبر :یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک  وان لم تفعل فمابلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین [1]

 دراین آیه اشاره به این  دارد که ما از نبی خود در مقابل افراد بد خواه وستیزه جو حفاظت می کنیم

ب :صیانت به وسیله اموال وفرزندان: وامددناکم باموال وبنین وجعلناکم اکثر نفیرا[2]

که کثرت در مال وفرزند وزیادی نفرات را نوعی وسیله صیانت برای انسان به حساب می آورد.

ج : صیانت از طریق ارسال فرشتگان : وهوالقاهر فوق عباده ویرسل علیکم حفظه حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا وهم لایفرطون [3]

راین جا اشاره به این دارد که همواره رسولانی از طرف خداوند متعال برای حفاظت از بندگان فرستاده می شودوانسان همیشه باید خود رادر حفاظ خداوند متعال قرار دهد که دو سوره فلق وناس این منضور را می رساند.

د: صیانت خداوند از آسمانها وزمین :وحفظناها من کل شیطان رجیم [4]_ولایئوده حفظهما[5]

خداوند به صورت دایمی از زمین وآسمان حفاظت گسترده دارد که هیچگاه خستگی در ذاتش راه پیدا نمی کند.

و: برخی نیز توهم به صیانت غیر خدا دارند که قرآن آنها را رسوا ساخته است مانند داستان پسر نوح که از عذاب الهی به کوهی پناهنده می شود تا جان خودرا حفظ کند

قال سئاوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امرالله الا من رحم[6]

یابرادران حضرت یوسف که به هنگام جدا کردن یوسف از پدر وباردیگردر موردبنیامین خود را محافظ خواندند وخدا را فراموش کردند.

انا له لحافظون [7]

که در هر دومورد شرمسار پدر شدند

2 . پیشگیری

الف :پیشگیری با بیان مسائل اخلاقی :

1 ترساندن ازعواقب غیبت : ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتافکرهتموهواتقواالله [8]

2 چشم فرو بستن : قل المومنین یغضوا من ابصارهن _قل للمومنات یغضضن من ابصارهن [9]

3 رعایت حجاب : یدنین علیهن من جلابیبهن[10]

ب : اخذمیثاق واحد وپیمان :

اذ اخذنا میثاقکم لا تسفکون دماءکم ولا تخرجون انفسکم من دیارکم [11]

ج: با تعیین حدود وکفارات :

کتب علیکم القصاص فی القتلی[12]

لا یواخذ کم الله باللغو فی ایمانکم ولکن یواخذکم بماعقدتم الایمان فکفارته اطعام عشره مساکین [13]

د : به وسیله ایجاد آمادگی :

واعدوا لهم مااستطعتم من قوه من رباط الخیل ترهبون به عدوالله وعدوکم [14]

مصادیق درمورد صیانت وپیش گیری فراوان است ولی به دلیل محدودیت به همین مقدار کفایت می گردد.

 


[1]  مائده آیه 67

[2]  اسرا آیه 6

[3]  انعام آیه 61

[4] حجر آیه 17

[5]  بقره آیه 255

[6]  هود آیه 43

[7]  یوسف آیه 12و 63

[8]  حجرات آیه 12

[9]  نورآیه 31

[10]  همان

[11]  بقره آیه 84

[12]  بقره آیه 178

[13]  مائده آیه 89

[14]   انفال آیه 60

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۸ساعت ۱۰:۷ ب.ظ  توسط محمد لطفی  | 

بسمه تعالی

یکی از مسلمات فطرت بشری عبادت وکرنش در مقابل آفریدگار می باشدبه همین دلیل است که در هر آیین ومذهبی چه انسانی وچه خدایی معابدی بانام های مختلف (آتشکده در زرتشت ، کنیسه در یهودیت ، کلیسا در مسیحیت ومسجد در اسلام و ....)اما باهدفی واحد  (تعظیم در مقابل خدا یا خدایان ) سر برآورده اند.

اسلام از این عبادت به صلات ونماز نام می بردحتی در جوامع بشری دینی را بدون نماز نمی توان تصور کرددراین خصوص به روایتی اشاره می شود:

قال النبی (ص) :

لا دین لمن لا صلات له موضع الصلات من الدین کموضوع الراس من الجسد[1]

هیچ دینی بدون نماز نیست ومحل نماز در دین به محل سر نسبت به بدن است .

از حدیث مشخص می گردد که بدن بی سر قادر به زندگی نخواهد بود لذادین بدون نمازهم راه به جایی نمی برداز احادیث بسیاری هم این معنی به دست می آید که سرافرازی دین به نمازش که تجلی رابطه عبد بامعبود خویش است می باشد وخیمه دین بدون نماز قابلیتی ندارد.

الصلات عماد الدین من اقامها فقد اقام الدین و من هدمها فقد هدم الدین [2]

نمازستون دین است هرکس نمازرا اقامه کند دین را اقامه کرده وهرکس نمازرا محو مند دین را محو کرده است .

اسلام نیز به عنوان یک دین بلکه کاملترین ادیان الهی به امر نماز همت لازم را گمارده است وبرنامه های جامعی برای آن در نظر گرفته است حتی برخی نمازهارا به عنوان واجب از سوی خداوند بر بندگان فریضه نموده است به گونه ای که انجام آن ثواب و ترک آن را موجب غذاب الهی شمرده است وحالات مختلف آن ازلحاظ کاستی ویافزونی ثواب در روایات معصومین بیان شده است  

بهترین نماز ازلحاظ وقت نماز اول وقت می باشد که به مراقبه اوقات آن توصیه شده است به گونه ای که فرق در نماز اول وقت ووقت دیگر به مقایسه آخرت ودنیا می باشد.

امام صادق علیه السلام می فرماید :

فضل الوقت الاول علی الاخر کفضل الاخره علی الدنیا [3]

برتری نماز اول وقت بر آخر وقت مانند برتری آخرت است نسبت به دنیا

ومنفعتی که در نماز اول وقت هست در روایتی دیگر از امام صادق بالاتر وبهتر از مال وفرزندان می باشد که مال وفرزند باری این دنیا می باشند ولی نماز آباد کننده آخرت است وحتی آخرین توصیه این معصوم خواندن نماز اول وقت بوده که شیعیان را توصیه نمودند وعلیکم بالوقت الاول [4]

بنابرین نتیجه این می شودکه نماز که جلوه گاه عشق به معبود است وهدف آفرینش انسانها برای قرب بیشتر به پروردگارعالم وصریح آیه قرآن که می فرماید:فاستبقوا الخیرات [5]باید برهمه چیزمقدم ودر اولین فرصت به جای آورده شود.واین معنای حی علی خیر العمل می باشد.

 

 


[1]  جامع الاخبار جلد 1 صفحه74

[2]  الفواد المجموعه صفحه 89

[3]  ثواب الاعمال وعقاب الاعمال صفحه 79

[4]  همان

[5]  سوره بقره آیه148

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۸ساعت ۱۰:۰ ب.ظ  توسط محمد لطفی  | 

11. اصلاح اختلافات خانواده؛

یکی دیگر از مواردی که در زمینه سازی برای تربیت فرزندان مؤثر است و در سیره تربیتی حضرت امام حسن(ع) مشاهده می شود، تلاش برای جلوگیری از اختلاف و از هم پاشیدن خانواده ها است. بگو و مگو و کشمکش در داخل خانواده و در بین والدین، بی تردید تأثیر در روح و روان کودک دارد و ناخواسته، فرزندان را در مسیر انحراف و ناسازگاریهای اجتماعی و فردی قرار می دهد. باید در تربیت فرزندان، زمینه های هنجار شکنی و اصول زدایی را از بین برده و از اختلاف، شدیداً پرهیز کرد و در صورت بروز مشکل، از راههای صحیح، آن را حل نمود.

در رفتار تربیتی و منش اخلاقی حضرت مجتبی(ع) تلاش برای اصلاح درگیریها و رفع اختلافهای داخلی خانواده ها قابل توجه می باشد. روزی مردی به نام غاضری به حضور آن جناب آمده و از ضرر و زیانی که به سبب گفتار و رفتار همسرش به او وارد شده بود، سخن به میان آورد و از دست همسرش اظهار ناراحتی و رنجش نمود. امام حسن(ع) بدون اینکه درمورد جزئیات ماجرا و کیفیت اخلاق توضیحاتی بخواهد، خسارت آن فرد را شخصاً جبران نمود.[1] و به این ترتیب زمینه درگیری خانوادگی را از میان برداشت و اجازه نداد که در اثر مقداری ضرر مالی، کدورت و اختلاف در بین یک زن و شوهر ریشه دار شده و به مرور اساس خانواده ای از هم بپاشد.

بنابراین والدین باید از اختلافات و بگومگوهای خویش کاسته و در مقابل اطفال خود از آن پرهیز نمایند؛ زیرا کشمکش و مجادله پدر و مادر، موجب زمینه سازی برای ناسازگاریهای فرزندانشان می شود که بعضی از علائم این ناسازگاریها عبارت اند از:

1. عدم حضور کودک در گروه ها و جلسات اجتماعی و نداشتن فرصت برای ابراز وجود و شکوفایی استعدادهایش؛

2. داشتن قیافه ای نگران و افسرده در اجتماعات؛

3. بیمناک بودن نسبت به آینده و عدم احساس لذّت از درس و مدرسه و زندگی؛

4. عقب ماندگی آموزشی در اثر کمبود عواطف و محبت خانوادگی؛

5. روی آوردند به افراد منحرف و سرگرمیهای پوچ و باطل و اغوا کننده، به علت بهره مند نبودن از محبت خانوادگی؛

6. داشتن تشویش ذهنی، افکار مضطرب و اشتغال ذهن و فکر به اختلافات و مشکلات خانوادگی؛

7. داشتن دیدگاه منفی به افراد اجتماعی؛

8. از بین رفتن عزّت و شخصیت و احترام والدین در منظر او. در این گونه موارد بهتر است که:

الف). پدر و مادر در حضور کودکان از سرزنش یکدیگر خودداری نموده و از بگومگو و مجادله به شدت پرهیز کنند.

ب). والدین در نشست های خانوادگی از مطالبی که روح و حرص و طمع و بد گویی از دیگران را در فرزندان القاء می کند، خودداری نمایند.

ج). اصل مسلم در رفتار بین پدر و مادر باید بر اساس خوش بینی و حسن ظن باشد.

د). والدین، خواسته های خویش را منطبق بر رضای خداوند قرار دهند، نه مطابق با سلیقۀ شخصی خویش.

ه). همدیگر را با کلمات احترام آمیز صدا نموده و با عباراتی که بار مثبت و عاطفی و محبت آمیز داشته باشد استفاده نمایند و از سخنان زشت و توهین آمیز و کینه آور احتراز نمایند.

ی). در حضور فرزندان از روزگار و مشکلات زندگی شکایت نکنند و از مسائلی که غالباً و به طور ناخودآگاه در زندگی به فرزندان دید منفی القاء می کند پرهیز نمایندو راضی به رضا و قضای الهی باشند.

در مورد مسائل و مشکلات خانه، هفته ای یک روز جلسه بحث و مذاکره قرار دهند و در حضور کودکان به مشورت و تبادل نظر پرداخته و به افکار اعضای خانواده احترام بگذارند.[2]

12. ایجاد محیطی پر نشاط؛

محیط تربیت باید فضای پر نشاط و دل انگیزی باشد، تا بتوان فرزندانی شایسته را تربیت نموده و به قله های رفیع افتخار و سعادت رساند. اساساً بچه ها بر اساس فطرت خدادادی خویش، نیازمند گرمترین ابراز محبّتها و پر نشاط ترین کانون های خانوادگی هستند. آنان دوست دارند که در آغوش مهربانیها و عطوفت ها جای گرفته و بر هستی لبخند بزنند. شاکلۀ شخصیت فرزندان، آمیزه ای از محبّت خواهی و شادی طلبی است. مربیان برتر و والدین آگاه با استفاده از شادیهای صحیح و تفریحات سالم، محیطی پرنشاط و دل انگیز به وجود آورده و بدین وسیله در قلب فرزندان نفوذ نموده و آنان را به سوی رفتارهای مطلوب و خصال ستوده سوق می دهند. و این یکی از صفات برتر مؤمنین است که در کلام حضرت سبط اکبر، پیشوای دوم(ع) بدان اشارت شده است.

آن حضرت فرمود: «از ویژگیهای انسانهای با ایمان این است که در مسیر هدایت، پر نشاط و شاد هستند و در عین حال از پیروی شهوات نفسانی خودداری می کنند.»[3]

 



[1] . بحار الانوار، ج43، ص 342 .

[2] . آنچه والدین و مربیان باید بدانند، رضا فرهادیان، ص35 .

[3] . اعلام الدین دیلمی، ص137 .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت ۱۱:۱۸ ق.ظ  توسط محمد لطفی  | 

9. فراهم نمودن غذای حلال؛

گذشته از اینکه پدر باید نیازهای روحی همسر و فرزندان را تأمین نماید. باید با تهیه غذای حلال و توسعه در زندگی برای رشد سالم و صحیح جسمی آنان نیز زمینه سازی نماید. اثر غذا خوردن در فرزندان، قبل از اینکه  آنها به این عالم قدم بگذارند، امری مسلم و تردید ناپذیر است. و در طول تربیت هم باید کاملاً مراعات شود. یک فرد مسلمان برای تربیت صحیح فرزندان، باید سفره های هر چند ساده، ولی با غذاها و خوردنی های حلال و پاک، در منزل بگستراند.

این کار خواص متعددی دارد که یکی از آنها به وجود آمدن زمینه رشد فضائل اخلاقی و خصال پسندیده در کودکان و نوجوانان می باشد. از دیدگاه فرهنگ اهل بیت(ع) غذایی که مصرف می کنیم و به خانواده خود می خورانیم، علاوه بر آثار مادی که در جسم ها بر جای می گذارد، آثار دیگری هم در روح و روان و شخصیت معنوی ما ایجاد می کند. این نوع از آثار را از آزمایشهای مادی و تجربه های علمی و عینی نمی تواند ثابت کند؛ اما از نظر مکتب تربیتی اهل بیت(ع) امری کاملاً واضح و پذیرفته شده می باشد.

روایاتی بسیار در مورد فراهم نمودن غذای حلال و تأثیر آن بر روحیات افراد نقل شده که از موضوع بحث خارج است و مجال مفصل تری می طلبد. در اینجا فقط به گفتاری از امام مجتبی(ع) اکتفا می کنیم. آن حضرت در این مورد می فرماید: «از نشانه های انسانهای با ایمان، انتخاب شغل حلال و درآمد مشروع است.»[1]

آنان از راه درست و مشروع معاش خود را تأمین می کنند و اولاد خود را با این درآمد پرورش می دهند. یکی از آثار مهم درآمد از راه حلال، به وجود آمدن فضایی معنوی و آکنده از فضائل و کمالات در خانواده است که در آن فضا فرزندان رشد می یابند. داستانی مشهور در این رابطه نقل شده است که نشانگر تأثیر غذا در رفتار و کردار فرزندان می باشد.

10. داستان عالم اصفهانی؛

نقل کرده اند که یکی از علمای بزرگ در عصر صفویه، امامت مسجد جامع شهر را به عهده داشت. شبی پسر خردسال خویش را به همراه خود به مسجد آورده بود، پسر بچه از ورود به مسجد خودداری کرده و در حیاط مسجد نشست. پس از رفتن پدر، چشم پسرک به مشک آبی افتاد که متعلّق به یکی از نمازگزاران بود. وی آنرا با سوزنی سوراخ کرده و با آبی که از آن می ریخت، مشغول بازی شد. پس از پایان نماز، پدر از این موضوع آگاه شد و بعد از جبران خسارت صاحب مشک، دست پسر را گرفته و با حالتی ناراحت و غمگین به خانه آمد. او در خانه، بعد از نقل ماجرا خطاب به همسرش گفت: من در تغذیه، تهیه درآمد حلال، رعایت آداب و اصول اسلامی، قبل از انعقاد نطفه و بعد از آن و همچنین در دوران کودکی و نشو و نمای فرزندمان با جدّیّت تمام کوشیده ام؛ ولی لغزش و خطای امروز این کودک، نشانگر تقصیر یکی از ما دو نفر است. مادر درنگی نموده و بعد از اندگی تأمل و تفکر گفت: من هم مثل شما در رعایت آداب شرعی و نکات تربیتی کمال دقت را به عمل آورده ام؛ اما یه بار به هنگامی که به این طفل باردار بودم، به منزل همسایه رفتم، درخت انار همسایه توجه مرا به خود جلب کرد و من یک لحظه وسوسه شدم و بدون اجازه همسایه به یکی از انارها سوزنی فرو برده و مزّۀ آن را چشیدم. ممکن است لغزش امروز کودک از خطای آن روز من ریشه گرفته باشد و اشتباه آن روز من، در عمل امروز فرزندمان جلوه نموده است. مرحوم الهی قمشه ای در دیوان خویش درمورد انسانهای حلال طلب و آثار آن، چنین سروده است:

          به روزی در پی کسب حلال اند                     به حشر آسوده ز اندوه و بال اند

          دهـد رزق حــلال آسـایـش دل                     شـود بـر طـاعـت دلـدار مایـل

          حـرام از دل بـرد مهـر و وفا را                      کنـد ناپـاک قلـب با صــفا را



[1] . اعلام الدین، دیلمی، ص137 .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت ۱۱:۱۶ ق.ظ  توسط محمد لطفی  | 

6. تأثیر صفات روحی والدین؛

آرامش روح و حالت طبیعی پدر و مادر در ایجاد فرزند، نقش مهمی در کیفیتهای جسمانی و روانی کودک در آینده دارد و این مسئله، امروزه مورد توجه کارشناسان امر تعلیم و تربیت کودک می باشد. در احادیث و سخنان معصومین(ع) از این نکته علمی سخن به میان آمده و مورد توجه قرار گرفته است. چنانچه حضرت امام مجتبی(ع) درباره آرامش نقش طبیعی و اطمینان خاطر والدین در زمان انعقاد نطفه و ایجاد نسل می فرماید: «اگر هنگام مباشرت والدین و لحظه انعقاد نطفه، دل، آرام و دَوَران خون در رگها به صورت طبیعی، و بدن خالی از اضطراب باشد، فرزند به پدر و مادر خود شبیه خواهد بود. ولی اگر والدین با قلبی غیر آرام و عروق و رگهای غیر آرمیده و بدنی مضطرب، مباشرت کنند، البته نطفه اش با اضطراب در رحم قرار می گیرد؛ نتیجه بر روی یکی از عروق واقع می شود. حال اگر بر عرقی از عروق عموها قرار گیرد، فرزند به عموها شباهت می رساند و اگر بر عِرقی از عروق دائیها بیفتد، به دائیها شبیه می گردد.»[1]

آری اگر در آن لحظه، بدن، آرامش لازم، و روانِ زوجین، وضع طبیعی خود را داشته باشد، طبیعی ترین شکل برای فرزند، شباهت به والدین خویش است؛ بنابراین مراقبتهای لحظه مباشرت، عمل به رهنمود های دینی، رعایت زمان و مکان و توجه به حالت جسمانی و روانی و سایر مواردی که در دستورات دین مبین اسلام مورد تأکید قرار گرفته، اگر مورد توجه والدین باشد، آنان در تربیت پرورش کودک آینده خود از این جهت دچار مشکل نخواهند شد و جامعه ای که از چنین نسلی تشکیل یابد، مطمئناً راه سعادت و خوشبختی و سلامت را خواهد پیمود.

7. مراقبتهای دوران بارداری؛

بعد از انعقاد نطفه کودک، زندگی او وارد مرحله جدیدی می شود و مادر وظیفه دشوار تری را به عهده می گیرد. در این دوران، علاوه بر مراقبتهای معنوی، مسئله غذای مادر و توجه به بهداشت تغذیه، در سیره پیشوایان معصوم(ع) مطرح می باشد.

حضرت مجتبی(ع) با توجه به اهمیت تغذیۀ مادر در هنگام حمل، و تأثیر آن در چگونگی شکل گیری و رشد جنین، به نقل از حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: « به همسران باردار خویش کُندر بخورانید؛ اگر کودک در شکم مادر، با کندر تغذیه شود، قوّت قلب یافته و بر هوشمندی اش افزوده خواهد شد؛ در آن حال اگر جنین پسر باشد، او در آینده فردی شجاع و دلیر می شود و اگر دختر باشد اندامی متناسب و زیبا یافته و مورد توجه همسر آینده اش قرار خواهد گرفت.»[2]

8 . رعایت حقوق همسر؛

یکی از مهمترین علتهای تزلزل و فروپاشی خانواده ها، بی اعتنایی زوجین به حقوق همدیگر می باشد. اگر آنان حقوق متقابل را مراعات نکنند و به یکدیگر احترام متقابل نداشته باشند، در اثر این بی توجهی، اعتماد و اطمینان از آنان نسبت به یکدیگر سلب خواهد شد. بدیهی است فرزندانی که در چنین فضای بی اعتمادی رشد کنند، به حقوق دیگران از جمله پدر و مادر خویش بی اعتنا خواهند بود. پدر و مادری که خودشان را اصلاح نکرده باشند و در میان خود اصل تفاهم و توافق را مدّ نظر قرار ندهند، همدیگر را تحمل نکنند و از لغزشها و خطاهای عادی زندگی در رفتار یکدیگر اغماض و چشم پوشی ننمایند، بی تردید آنان از اصول و اهداف تربیتی ازدواج بی اطلاع هستند. چنین افرادی چگونه انتظار دارند که در خانواده خویش کودکی تربیت یافته و آراسته به کمالات و مقامات عالی انسانی به جامعه تحویل دهند. برای همین یکی از موارد زمینه های تربیت را می توان در احترام به همسر و رعایت حقوق وی دانست. هنگامی که از امام حسن(ع) سؤال شد، انسانهای لئیم و پست چه کسانی هستند؟ امام فرمود: « انسانِ پست و لئیم کسی است که به فکر خود بوده و به همسر خود بی اعتنا باشد و او را به حال خود رها ساخته و تسلیم حوادث کند.»[3]

اگر انسان، همسر خویش را گرامی داشته و او را به عنوان امانت الهی بنگرد و با رعایت حقوق همسر خویش، زمینه آرامش و امنیت فکری و روحی را در منزل به وجود آورد، همسر او میتواند با نیروی کامل و افکاری سالم و روحیه ای پرنشاط، به وظیفۀ خطیر مادری و تربیت فرزندانی وارسته اقدام نماید. نتیجه این رفتار در مرحله اول، عاید والدین و جامعه بوده و زمینۀ پرورش و رشد نسلی پاک، ستوده خصال و ایده آل فراهم خواهد آمد. چنان که امیرمؤمنان(ع) خطاب به مدیران خانواده ها فرمود: «همسرانتان در نزد شما امانت خداوند هستند، آنان را ناراحت نکنید و به کارهای سخت و دشوار وادار ننمایید.»[4] آری، مادر امانت حق تعالی است و در دامن خویش امانتی بس ارزشمند می پرورد. پدر به عنوان مدیر خانواده، باید زمینه این امانت داری را فراهم نماید. در سیره عملی امام مجتبی(ع)  احترام به همسر و رعایت حقوق او کاملا مشهود است. بر این اساس پدر خانواده می تواند، با خوش رفتاری و ارتباط کلامی با بار مثبت عاطفی و رعایت حال همسر خویش از مشکلات روحی و آلام روانی وی کاسته و زمینۀ تربیت صحیح کودکان را فراهم آورد.



[1] . علل الشرایع ، ج1 ، ص96 .

[2] . الکافی، کلینی، ج6، ص23 .

[3] . معانی الاخبار، محمد بن بابویه قمی، نشر جامعه مدرسین، ص401 .

[4] . تحف العقول عن آل الرسول، نشر جامعه مدرسین، ص125 .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت ۱۱:۱۳ ق.ظ  توسط محمد لطفی  | 

3. توجه به بستر های معنوی؛

بعد از آنکه زن یا مرد با همسر شایسته خویش و با شرایط صحیح پیمان وصلت بستند، باید از خداوند فرزند سالم و نسل صالح درخواست کنند و همه اعمال و رفتار های خود را با نام و یاد و توکل به پروردگار عالمیان انجام دهند. در این مورد، توصیه های ارزنده ای از رهبران الهی به ما رسیده است.

«روزی شخصی از کارگزاران معاویه، به امام مجتبی(ع) عرض کرد: «من مردی ثروتمند و مرفّـه هستم، و بعد از ازدواج، صاحب فرزندی نشده ام. برای من روشی تعلیم نمایید؛ شاید که در اثر آن خداوند فرزندی به من عطا کند.» حضرت امام حسن(ع) به او فرمود: «از گناهان خود استغفار کن و پیوسته در آن تلاش نما و از خداوند متعال بخواه با آمرزش گناهانت حاجت تو بر آورد.  آن شخص همواره در حال استغفار بود، و بعضی روز ها 700 مرتبه از خداوند متعال طلب آمرزش می نمود، تا این که در اثر همین رفتار، خداوند به او فرزندی عطا نمود. هنگامی که معاویه خبردار شد، از آن مرد خواست تا علت تأثیر این ذکر را در طلب فرزند، از امام(ع) جویا شود. هنگامی که وی از امام مجتبی(ع) این پرسش را نمود، آن حضرت در پاسخ او، به دو آیه در سوره هود و نوح اشاره نمود که خداوند متعال در مقابل استغفار و توبه حقیقی، وعده مال و فرزند می دهد.»[1]

بر اساس این نکته، والدین گرامی باید در ایجاد نسل و تولد فرزند از خداوند متعال استعانت بجویند و نه تنها فرزند را از خدا بخواهند؛ بلکه اولاد صالح، شایسته و دوستدار اهل بیت(ع) را از درگاه باری تعالی آرزو کنند.

4. حکایت مرد عطار؛

در یکی از سفر هایی که امام حسن (ع) پیاده به مکه می رفت، پاهای مبارکش ورم نمود. در یکی از منازل به غلامش، مردی عطار را نشان داده و فرمود: «نزد آن مرد برو و از وی روغن و مرهمی بگیر و بهایش را هم بپرداز!» فروشنده هنگامی که فهمید آن غلام از طرف امام مجتبی(ع) آمده و برای آن حضرت دوا می خواهد، گفت: «مرا نزد آن بزرگوار ببر.» آن مرد عطار وقتی که به محضر امام مجتبی(ع) شرفیاب شد، به امام(ع) اظهار داشت: «پدر و مادرم فدای شما! من نمی دانستم که شما به این روغن نیاز دارید؛ اجازه بفرمایید بهای آن را از شما نستانم؛ زیرا من غلام شما هستم؛ اما از شما تقاضا میکنم که چون وضع حمل همسرم نزدیک است، از خداوند بخواهید به من پسری سالم عنایت کند که دوستدار شما اهل بیت(ع) باشد.» کریمِ اهل بیت(ع) به آن مرد فرمود: «به منزلت برو که خداوند به تو پسری عطا فرموده و او از شیعیان ما است.»[2]

5. مباشرت با اندیشه های پاک؛

توجه به خداوند و معاد و به فکر هم بودن زوجین و در سر داشتن افکار مثبت و اندیشه های پاک، از روشهای تربیتی آیین حیات بخش اسلام است که این شیوه را در هنگام مباشرت و انعقاد نطفه به زوجین پیشنهاد می کند. طبق این توصیه آنان نباید در آن لحظه حساس و سرنوشت ساز، افکار و اندیشه های ناصواب و ناپاک در ذهن خود داشته باشند و برعکس باید افکار عالی و اندیشه های صحیح و و پاک و اهداف الهی و متعال را مدّ نظر خویش قرار دهند. بدیهی است نسلی که بر این اساس ایجاد شود، با این اندیشه ها هماهنگ بوده و در راه صحیح و مسیر الهی قدم خواهد گذاشت.

امام حسن مجتبی(ع) در جلسه ای این پیام آسمانی و نکته ظریف و مهم تربیتی را به یزید بن معاویه گوشزد نمود، و در آن هنگامی بود که یزید در سخنان جسارت آمیز و بی ادبانه ای به آن بزرگوار گفت: «ای حسن! من از روزی که خودم را شناخته ام تو را دشمن میدارم و بغض و کینه تو در دلم جای گرفته است.» حضرت امام حسن(ع) در پاسخ به او فرمود: «بدان ای یزید! این شقاوت درونی و حقد و کینه تو به من و اهل بیت پیامبر(ص) ریشه در نطفه تو دارد که با اندیشه های پاک به وجود نیامده است. پدرت در هنگام آمیزش، افکار شیطانی در سر داشته و شیطان در مورد منعقد شدن نطفه تو، با پدرت شریک شده است و نتیجه ان مشارکت، عداوت و کینه ما است که در وجود تو به ارث مانده است. همچنان که خداوند در کتاب خویش خطاب به شیطان می فرماید: ای شیطان! در اموال و اولاد آنان (پیروان خویش) شریک شو!».[3]

برای همین در روایات متعددی توصیه شده که پدر و مادر، با نام خدا مباشرت نموده و نسلی پاک و پرهیزگار و اولاد شایسته و هوشمند و سالم را از خداوند بخواهند. توجّه به این نکته مهم در آموزه های دینی ما، وسعت نظر و گسترش دامنه فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی را نشان می دهد.



[1] . مکارم الاخلاق، ص 226 .

[2] . الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1 ، ص 463 .

[3] . بحار الانوار، ج44، ص104 .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت ۱۱:۱۲ ق.ظ  توسط محمد لطفی  | 

-       زمینه های تربیت فرزند صالح و شرط موفقیت در زندگی آینده!

این مطلب در چند بخش متوالی خدمت شما عرضه می شود؛ لطفا دنبال کنید.

طبق آموزه های فرهنگ اسلام، اولیاء و مربیان و به ویژه پدران و مادران، باید مدتها قبل از تولد کودک به تربیت روح و روان و جسم وی توجه نمایند. این نکته از ویژگیهای منحصر به فرد مکتب مترقی اسلام است. این آیین آسمانی از آنجایی که برای تربیت، اهمیت خاصی قائل است، نسبت به روشهای تربیتی نیز این چنین دید عمیق، وسیع و ریشه ای دارد. از دیدگاه این آیین انسان ساز، یکی از بزرگترین اهداف ازدواج، تربیت نسلی پاک و فرزندانی شایسته و کار آمد می باشد. برای همین در رهنمود های پیشوایان دینی پس از انتخاب همسر صالح، نکات ظریف و قابل توجهی را به خاطر مصلحتهایی برای زوجین جوان مقرر داشته اند که رعایت آنها شرط موفقیت در زندگی آینده بوده و پدر و مادر را در پیش گرفتن زندگی سعادتمندانه و همراه با خوشبختی و به وجود آوردن نسلی پاک وصالح و سالم، یاری می نماید. در سیره تربیتی پیشوای دوم شیعیان،به برخی از این نکات توجه ویژه ای دیده می شود که ما آنها را به عنوان زمینه ساز پرورش فرزندان سالم مطرح می کنیم:

1. انتخاب پدر و مادر شایسته؛

ازدواج، یک پیمان مقدس و ارزنده ای است که میان زن و مرد بسته می شود و به این وسیله، آن دو یار غمخوار و شریک زندگی همدیگر می شوند. در مورد اهمیت آن، پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «هیچ بنایی در اسلام بنیان نهاده نشده که نزد خداوند محبوب تر از ازدواج باشد.»[1] در منابع دینی ما اهداف مهمی برای ازدواج بیان گردیده که مهم ترین آنها عبارت اند از: تربیت فرزند صالح، نیل به آرامش و سکون، تأمین نیاز جنسی، تکمیل و تکامل دو جنس مخالف، سلامت و امنیت اجتماعی، تأمین نیاز های روانی و روحی.

یکی از مهمترین اهداف ازدواج، تربیت فرزند سالم و صالح می باشد و اولین گامهای تربیت را باید از انتخاب همسر شایسته شروع نمود؛ زیرا مهمترین عامل نقش آفرین در تربیت فرزندان لایق، همان پدر و مادری است که از نظر وراثت و محیط، بیش ترین تأثیر را می گذارند. تأثیر پدر و مادر در روحیات و حالات و اندام مناسب کودک، در جنبه های فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و روانی بسیار مهم و قابل توجه می باشد؛ زیرا والدین، صفات ارثی خویش را به کودک منتقل می کنند و کودک، یک عمر با آن صفات و عادات باید زندگی کند. بر این اساس باید در انتخاب همسر، نهایت دقت را به عمل آورد؛ چرا که همسر انسان علاوه بر این که شریک یک عمر زندگی فرد قرار می گیرد، در آینده بـه عنوان پدر یا مـادر فرزندان هـم محسوب می شود. ملاک و معیـار شایستگی را بایـد آموخت و بر اساس آن، همسر دلخواه خویش را انتخاب نمود. امام حسن مجتبی (ع) دقت در انتخاب همسر شایسته را مورد تأیید قرار داده و مهمترین ویژگی را ایمان و تقوا می داند. ایشان در حدیثی فرموده اند: «اگر داماد، با ایمان و پرهزگار باشد، در صورت دوست داشتن و توافق با همسرش[= زنش]، او را مورد احترام قرار خواهد داد و اگر شریک زندگی اش خوشایند او نباشد، هیچ گاه به او ستم روا نمی دارد.»[2]

2. نقش مادر در آینده کودک؛

پدر و مادر وظیفه دارند که با کودک خویش به عنوان امانت الهی رفتار شایسته ای داشته باشند. آنان مانند یک باغبان باید این نونهال را پرورش داده و در حد توان خود، او را از آفات و گزندهای مادی و معنوی حفظ نموده و استعداد و خلاقیت های وی را شکوفا ساخته و به ثمر برسانند. در این میان، مادر نقش حساس تر و فوق العاده ای را باید ایفا کند و زمینه را برای تقویت و رشد شخصیت کودک آماده سازد و او را هماهنگ با بلوغ و رشد جسمانی به بلوغ و رشد اجتماعی، فرهنگی و از همه مهمتر بلوغ عقلانی هدایت نماید. عفت، پاکدامنی، تقوی و خویشتن داری مادران، می تواند آنها را در این مهم یاری نماید و فرزندانشان را از مفاسدی همچون ریا، دروغ، نفاق، کینه توزی به هم نوع و سایر خصلتهای زشت دور نماید. پاکدامنی و تقوای مادر، تأثیر به سزایی در خدایی شدن و رنگ انسانیّت گرفتن طفل دارد. شجاعت و شهامت روحی، حق دوستی، حق جویی، نیتّهای خیر، اندیشه های پاک  و وقار و متانت از جمله اثرات و برکات عفت و تقوای والدین است. آری، فرزندان سالم از دامن های سالم و پاک پدید می آیند و برعکس نمی توان از دامنهای آلوده، انتظار به وجود آمدن نسلی پاک و فرزندانی خوشنام و با شخصیّت داشت. فرزندی که در دامن پاک و با فضیلت رشد یابد، زمینه های مساعد برا ی صفات نیک را دارد؛ ولی اگر در محیطی فاسد پرورش یافته باشد، زمینه های موروثی، مانع رشد و تربیت خوب در وجود طفل می باشد. حضرت امام حسن (ع) در یکی از سخنان گهربار خویش که خطاب به عمرو بن العاص بیان می نمود، با اشاره به اعمال زشت و صفات ناروای او در مورد یکی از مهمترین علل انحراف و آلودگی وی به انواع گناهان و خلاف کاریها می فرماید: « مادر تو زنی فاسد و زناکار بود و تو در خانه ای متولد شدی که چند پدر، تو را به خود نسبت می دادند، و رجال قریش بر سر تو نزاع داشتند. ابوسفیان می گفت:«پسر ازآن من است.» ولید بن مغیره می گفت:«عمرو فرزند من است.» و عثمان بن حارث، نضر بن حارث، و عاص بن وائل هر یک ادعای پدری تو را داشتند. در میان این گفتگو ها، لئیم ترین، خبیث ترین، و بی اصل و نسب ترین اهل قریش، زورش به سایرین چربید و تو را به خود ملحق ساخت. (به همین خاطر) هنگامی که به حد بلوغ رسیدی، صریحا گفتی که من دشمن محمد(ص) هستم.»



[1] . وسائل الشیعه، ج20، ص 16 .

[2] . مکارم اخلاق، رضی الدین حسین بن فضل طبرسی، ص 204 .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ  توسط محمد لطفی  | 
ولد یوم الجمعه در یازده ذی القعده سال 148 هجری قمری 

پدرایشان : امام هفتم موسی بن جعفر علیهما السلام می باشند 

اسم مادر ایشان :اصح در روایات خیزران المرسیه است نجمه خاتون وطاهره نیز وارد شده است

القاب امام عبارتند از الرضاوالصابر والوفی وکنیه ایشان ابوالحسن الثانی می باشد 

روایتی از آن حضرت: وقیل له : وکیف اصبحت ؟ فقال اصبحت باجل منقوص وعمل محفوظ والموت فی رقابناوالنارمن ورائنا ولاندری ما یفعل بنا 

ازحضرت پرسیدند چگونه صبح کردی؟ 

فرمود : صبح کردم در حالی که عمر کاسته وعمل ثبت شده وریسمان مرگ درگردن ما وآتش به دنبال ما است درحالی که نمیدانیم با ماچه می کنند

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت ۱۰:۵۴ ب.ظ  توسط محمد لطفی  | 

حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرمودند: نبی اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ مکرّر برای من این قصیده را خواندند تا آن که آن را از حفظ شدم.

 

لِأُمِّ عَمْرٍو بِاللِّوَى مَرْبَعٌ / طَامِسَةٌ أَعْلَامُهُ بَلْقَعٌ‏

تَرُوحُ عَنْهُ الطَّیْرُ وَحْشِیَّةً / وَ الْأُسْدُ مِنْ خِیفَتِهِ تَفْزَعُ‏

بِرَسْمِ دَارٍ مَا بِهَا مُونِسٌ  / إِلَّا صِلَالٌ فِی الثَّرَى وُقَّعٌ‏

رَقْشٌ یَخَافُ الْمَوْتُ نَفَثَاتِهَا  / وَ السَّمُّ فِی أَنْیَابِهَا مُنْقَعٌ‏

لَمَّا وَقَفْنَ الْعِیسُ فِی رَسْمِهَا / وَ الْعَیْنُ مِنْ عِرْفَانِهِ تَدْمَعُ‏

ذَکَرْتُ مَنْ قَدْ کُنْتُ أَلْهُو بِهِ  / فَبِتُّ وَ الْقَلْبُ شَجًا مُوجَعٌ‏

کَأَنَّ بِالنَّارِ لِمَا شَفَّنِی  / مِنْ حُبٍّ أَرْوَى کَبِدِی تَلْذَعُ‏

عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ أَتَوْا أَحْمَداً / بِخُطَّةٍ لَیْسَ لَهَا مَوْضِعٌ‏

قَالُوا لَهُ لَوْ شِئْتَ أَعْلَمْتَنَا / إِلَى مَنِ الْغَایَةُ وَ الْمَفْزَعُ‏

إِذَا تُوُفِّیتَ وَ فَارَقْتَنَا / وَ فِیهِمْ فِی الْمُلْکِ مَنْ یَطْمَعُ‏

فَقَالَ لَوْ أَعْلَمْتُکُمْ مَفْزَعاً  / کُنْتُمْ عَسَیْتُمْ فِیهِ أَنْ تَصْنَعُوا

صَنِیعَ أَهْلِ الْعِجْلِ إِذْ فَارَقُوا / هَارُونَ فَالتَّرْکُ لَهُ أَوْدَعُ‏

وَ فِی الَّذِی قَالَ بَیَانٌ لِمَنْ / کَانَ إِذَا یَعْقِلُ أَوْ یَسْمَعُ‏

ثُمَّ أَتَتْهُ بَعْدَ ذَا عَزْمَةٌ / مِنْ رَبِّهِ لَیْسَ لَهَا مَدْفَعٌ‏

أَبْلِغْ وَ إِلَّا لَمْ تَکُنْ مُبْلِغاً  / وَ اللَّهُ مِنْهُمْ عَاصِمٌ یَمْنَعُ‏

فَعِنْدَهَا قَامَ النَّبِیُّ الَّذِی / کَانَ بِمَا یَأْمُرُهُ یَصْدَعُ‏

یَخْطُبُ مَأْمُوراً وَ فِی کَفِّهِ/ کَفُّ عَلِیٍّ ظَاهِراً تَلْمَعُ‏

رَافِعُهَا أَکْرِمْ بِکَفِّ الَّذِی / یَرْفَعُ وَ الْکَفِّ الَّذِی یُرْفَعُ‏

یَقُولُ وَ الْأَمْلَاکُ مِنْ حَوْلِهِ / وَ اللَّهُ فِیهِمْ شَاهِدٌ یَسْمَعُ‏

مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا لَهُ / مَوْلًى فَلَمْ یَرْضَوْا وَ لَمْ یَقْنَعُوا

فَاتَّهَمُوهُ وَ حَنَّتْ مِنْهُمْ / عَلَى خِلَافِ الصَّادِقِ الْأَضْلَعُ‏

وَ ضَلَّ قَوْمٌ غَاظَهُمْ فِعْلُهُ / کَأَنَّمَا آنَافُهُمْ تُجْدَعُ‏

حَتَّى إِذَا وَارَوْهُ فِی قَبْرِهِ / وَ انْصَرَفُوا عَنْ دَفْنِهِ ضَیَّعُوا

مَا قَالَ بِالْأَمْسِ وَ أَوْصَى بِهِ / وَ اشْتَرَوُا الضُّرَّ بِمَا یَنْفَعُ‏

وَ قَطَّعُوا أَرْحَامَهُ بَعْدَهُ / فَسَوْفَ یُجْزَوْنَ بِمَا قَطَّعُوا

وَ أَزْمَعُوا غَدْراً بِمَوْلَاهُمُ / تَبّاً لِمَا کَانَ بِهِ أَزْمَعُوا

لَا هُمْ عَلَیْهِ یَرِدُوا حَوْضَهُ/ غَداً وَ لَا هُوَ فِیهِمُ یَشْفَعُ‏

حَوْضٌ لَهُ مَا بَیْنَ صَنْعَا إِلَى / أَیْلَةَ وَ الْعَرْضُ بِهِ أَوْسَعُ‏

یُنْصَبُ فِیهِ عَلَمٌ لَلْهُدَى / وَ الْحَوْضُ مِنْ مَاءٍ لَهُ مُتْرَعٌ‏

یَفِیضُ مِنْ رَحْمَتِهِ کَوْثَرٌ / أَبْیَضُ کَالْفِضَّةِ أَوْ أَنْصَعُ‏

حَصَاهُ یَاقُوتٌ وَ مَرْجَانَةٌ / وَ لُؤْلُؤٌ لَمْ تَجْنِهِ إِصْبَعُ‏

بَطْحَاؤُهُ مِسْکٌ وَ حَافَاتُهُ / یَهْتَزُّ مِنْهَا مُونِقٌ مَرْبَعٌ‏

أَخْضَرُ مَا دُونَ الْوَرَى نَاضِرٌ / وَ فَاقِعٌ أَصْفَرُ أَوْ أَنْصَعُ‏

فِیهِ أَبَارِیقُ وَ قِدْحَانُهُ / یَذُبُّ عَنْهَا الرَّجُلُ الْأَصْلَعُ‏

یُذَبُّ عَنْهَا ابْنُ أَبِی طَالِبٍ / ذَبَّاً کَجَرْبَا إِبِلٍ شُرَّعٌ‏

وَ الْعِطْرُ وَ الرَّیْحَانُ أَنْوَاعُهُ / زَاکٍ وَ قَدْ هَبَّتْ بِهِ زَعْزَعُ‏

رِیحٍ مِنَ الْجَنَّةِ مَأْمُورَةٌ / ذَاهِبَةٌ لَیْسَ لَهَا مَرْجِعٌ‏

إِذَا دَنَوْا مِنْهُ لِکَیْ یَشْرَبُوا / قِیلَ لَهُمْ تَبّاً لَکُمْ فَارْجِعُوا

دُونَکُمْ فَالْتَمِسُوا مَنْهَلًا / یُرْوِیکُمْ أَوْ مَطْعَماً یُشْبِعُ‏

هَذَا لِمَنْ وَالَى بَنِی أَحْمَدَ / وَ لَمْ یَکُنْ غَیْرُهُمْ یَتْبَعُ‏

فَالْفَوْزُ لِلشَّارِبِ مِنْ حَوْضِهِ / وَ الْوَیْلُ وَ الذُّلُّ لِمَنْ یَمْنَعُ‏

وَ النَّاسُ یَوْمَ الْحَشْرِ رَایَاتُهُمْ / خَمْسٌ فَمِنْهَا هَالِکٌ أَرْبَعُ‏

فَرَایَةُ الْعِجْلِ وَ فِرْعَوْنُهَا / وَ سَامِرِیُّ الْأُمَّةِ الْمُشْنَعُ‏

وَ رَایَةٌ یَقْدُمُهَا أَدْلَمٌ / عَبْدٌ لَئِیمٌ لُکَعٌ أَکْوَعُ‏

وَ رَایَةٌ یَقْدُمُهَا حَبْتَرٌ / لِلزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ قَدْ أَبْدَعُوا

وَ رَایَةٌ یَقْدُمُهَا نَعْثَلٌ / لَا بَرَّدَ اللَّهُ لَهُ مَضْجَعٌ‏

أَرْبَعَةٌ فِی سَقَرَ أُودِعُوا / لَیْسَ لَهَا مِنْ قَعْرِهَا مَطْلَعٌ‏

وَ رَایَةٌ یَقْدُمُهَا حَیْدَرٌ / وَ وَجْهُهُ کَالشَّمْسِ إِذْ تَطْلُعُ‏

غَداً یُلَاقِی الْمُصْطَفَى حَیْدَرٌ / وَ رَایَةُ الْحَمْدِ لَهُ تُرْفَعُ‏

مَوْلًى لَهُ الْجَنَّةُ مَأْمُورَةٌ / وَ النَّارُ مِنْ إِجْلَالِهِ تَفْزَعُ‏

إِمَامُ صِدْقٍ وَ لَهُ شِیعَةٌ / یُرْوَوْا مِنَ الْحَوْضِ وَ لَمْ یُمْنَعُوا

بِذَاکَ جَاءَ الْوَحْیُ مِنْ رَبِّنَا / یَا شِیعَةَ الْحَقِّ فَلَا تَجْزَعُوا

الْحِمْیَرِیُّ مَادِحُکُمْ لَمْ یَزَلْ / وَ لَوْ یُقْطَعُ إِصْبَعٌ إِصْبَعٌ‏

وَ بَعْدَهَا صَلُّوا عَلَى الْمُصْطَفَى / وَ صِنْوِهِ حَیْدَرَةَ الْأَصْلَع

 

 

ترجمه‌ی منظوم علامه حسن‌زاده‌ی آملی

 

در لوی بُد یار ما را خانه‌ای / خانه رفت از بین و شد ویرانه‌ای

زان فضای جان‌فزای دل‌ربا / وحش اندر وحشت و مرغ هوا

یک نشانی زان دیار یار نیست / هم‌دمش جز عقرب جرار نیست

نیست یاری تا کزو دل خوش بود / غیر مارانی که آدم‌کش بود

آرمیدم چون در آن جای شگفت / آسمان دیده باریدن گرفت

یاد آن جانانه‌ام آمد به سر / آتش حسرت ز قلبم شعله‌ور

تا خیال یار دیرینم فتاد / آتشی در جان شیرینم فتاد

در شگفتم از گروهی در جهان / در حضور خاتم پیغمبران

کآمدندش در مکانی مشتهر / عده‌ای را حبّ شاهی بُد به سر

جمله گفتندش که ای خیرالأنام / بعد تو ما را که می‌باشد امام

مصطفی فرمود گر سازم عیان / کیست بعد از من امام انس و جان،

با رسول خویشتن کاری کنید / که به موسی کرد آن قوم پلید

ترک هارون وزیرش کرده‌اند / دست اندر دم گوساله زدند

«پوزه‌ها زیر دمش اسپوختند / خرمن هستیّ خود را سوختند»

این سخن از آن رسول پاک‌زاد / حجّتی گویاست بر اهل رشاد

بعد از آن بر آن رسول پاک‌بین / آمده دستور ربّ‌العالمین

احمدا! برگو به مردم این پیام / تا مر آنان را شود حجّت تمام

ور نگویی نیستی بر ما رسول / آن همه سعی تو کی باشد قبول؟

ترس گر باشد تو را از آن و این / من تو را باشم نگه‌دار و معین

پس ز جا برخاست آن دم مصطفی / تا کند امر خدا را برملا

بود اندر دست او دست علی / «افتخار هر نبی و هر ولی»

وه چه نیکو دست، دست مصطفی / وه چه نیکو دست شاه اولیا

در میان جمله‌ی افرشتگان / حق‌تعالی شاهد اندر آن میان

«گفت هر کس را منم مولا و دوست / إبن عمّ من علی مولای اوست»

اوست بعد از من امام انس و جان / نی فلان و نی فلان و نی فلان

می‌نشد خرسند کس از کار او / متّهم کردندش از گفتار او

لب گشودند از پی چون و چرا / چشم پوشیدند از خیرالوری

گمره آن قوم جهول بوالفضول / ناپسندش اوفتد قول رسول

در غضب هر یک ز خودبینیّ‌شان / گوییا ببریده شد بینیّ‌شان

قصد حیله کرده با مولای‌شان / ای دو صد لعنت بر آن شورای‌شان

تا که از تدفین او برگشته‌اند / جملگی از دین او برگشته‌اند

حرف دیروز پیمبر کز اله / آمده، کردند مر او را تباه

آن‌چه شد زان بی‌خرد نامردمان / سود دادند و گرفتندی زیان

قطع ارحامش نمودند از ستیز / حق جزای‌شان دهد در رستخیز

چون که فردا شد قیامت را قیام / آن همه لب‌تشنه و خشکیده کام

نی مر آنان را ز حوض او نصیب / نی شفاعت‌خواه‌شان باشد حبیب

وسعت آن حوض چون دریا بود / نی به قدر ایله تا صنعا بود

پرچمی در وی بود افراشته / آب اندر وی بود انباشته

نهر کوثر می‌شود جاری از آن / پرچم وی رهنمای مؤمنان

در سفیدی آمده به‌تر ز سیم / سنگ ریزه اندر او درّ یتیم

خرّم است و رنگ‌رنگ و مشک‌فام / بوی جنّت آید از وی در مشام

ظرف‌های آن بسی جالب بود / ساقی آن پور بوطالب بود

سوی او آیند تا نوشند از آن / بشنوند نفرین و ردّ بی‌امان

کای گروه اوفتاده در ضلال / مر شما را نیست این آب زلال

این برای احمد و یاران اوست / وآن‌که او را حبّ فرزندان اوست

رو به‌دست آرید دیگر آب‌خور / نیست این حوض از برای گاو و خر

هر که از آن حوض‌شان نوشیده است / جامه‌ی عزّت به خود پوشیده است

روز محشر پنج بیدق آشکار / زان همه یک بیدق‌استی رستگار

بیدق گوساله و فرعون او / بیدقی از سامری زشت‌خو

بیدق ادلم سیاه نابه‌کار / بیدقی از نعثل دور از شعار

این چهار و پیرو آیین‌شان / بین‌شان اندر هلاکت بی‌نشان

پنجمی را قائد او حیدر است / این نه از من از خدای اکبر است

«ای گروه شیعیان! شادی کنید / هم‌چو سرو و سوسن آزادی کند»

«حمیری» باشد ثناگوی شما / گرچه بند از بند او گردد جدا

بر نبی و حیدر داماد او / رحمت حق باد تا میعاد او

از «حسن» داری خبر ای کردگار / کو محب احمد است و هشت و چار

نی به تقلید است بل دارد یقین / رستگاری نیست اندر غیر این

در ازل شد با علی پیوند او / گر جدا سازند بند از بند او

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت ۱۰:۱۱ ب.ظ  توسط محمد لطفی  | 

 

الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ [1]

همان كسانى كه [خود در خانه] نشستند و در باره دوستان خود گفتند اگر از ما پيروى می کردند وبه جنگ نمی رفتند كشته نمى ‏شدند بگو اگر راست مى‏ گوييد مرگ را از خودتان دور كنيد

دلیل عمده ای که منافقان را از جنگ باز می دارد علاوه بر دنیا دوستی و ترس از مرگ نداشتن درک درست از مرگ است

این دسته افراد نمی دانند که مرگ فنا نیست بلکه به قول آیت الله جوادی : مرگ از پوسته درآمدن است نه پوسیدن

این شعر مولوی هم شاهد خوبی است :

از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم به حیوان برزدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

 

آیات بسیاری داریم که مرگ را حتمی می داندمثل کل نفس ذائقه الموت

پس اگر مرگ حتمی است چرا در بر ترین مکان ویا در عبادت خدا نباشد ودر کنج خانه باشد

علی علیه السلام :  والذی نفس ابن ابی ابیطالب بیده لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی الفراش,

قسم به کسیکه جان فرزند ابیطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر از مرگ در بستر است[2].

اگر تلاشی نکردیم هیچ چیز مارا از عذاب نمی رهاند

گر انگشت سلیمانی نباشد

چه خاصیت دهد نقش نگینی

عبدالله  بن ابی سر دسته منافقان مدینه وصیت نمود که پیامبر براو نماز بخواند وپیراهنش را بر او کفن کند پیامبر نیز چنین کرد

خلیفه دوم اعتراض نمود

پیامبر فرمودنند : ان قمیصی لایغنی عنه من الله شیئا [3]



[1] 168 آل عمران

[2]بحار الانوار، ج97، ص40، حدیث44

 

[3] تفسیر کثیر جلد 8 صحفه 221

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت ۸:۱ ب.ظ  توسط محمد لطفی  |